سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رسول امین
قالب وبلاگ
لینک دوستان

طواف

برام جالب بود که بدونم چرا اهل سنت با یک کتف عریان و بعضا هروله کنان و عجیب طواف می کنند؟ این چه بدعتی است؟ از کجا چنین برداشتی داشته اند؟

تا اینکه حضرت استاد در بحث خارج فقهشان مطرح فرمودند. ماجرا از این قرار بوده که بعد از جریان صلح حدیبیه و قرارداری که بین کفار و مسلمین بسته شد، هر سه سال یک بار اجازه داشتند به مکه بیایند. مسلمین وارد مکه شدند و مشغول مناسک حجشان شدند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) عده ای از افراد را دیدند که گوشه ای بی رمق و آشفته نشسته اند. حضرت فرمودند: اهل مکه را (که در آن روز هنوز بت پرست بودند) نمی بینید که چگونه بر کوهها ایستاد و نظاره گر شمایند؟ حضرت ایشان را ترغیب کرد به محکم و استوار بودن و پرهیز از سستی. فرمودند بازوان قوی خود را از زیر احرام بیرون و زور بازوی خود را به آنان نمایش دهید. سپس خود حضرت نیز اینچنین کردند و هروله کنان به دور کعبه طواف نمودند تا مبادا دشمن خیال کند که مسلمین سست و ضعیفند.

امام باقر (علیه السلام) می فرمایند: بدین خاطر است که مردم الان نیز اینچنین می کنند. من [هروله نمی کنم و] راه می روم و پدرم امام سجاد (علیه السلام) نیز راه می رفت [و هروله نمی  کرد]. "وسائل الشیعة، ج‏13، ص: 352"

البته در میان روایات ما از هروله به هنگام طواف منع نشده و به اصطلاح فقها از اطلاق روایات می توان جواز طوافرا چه با سرعت و هروله کنان و چه کُند برداشت کرد ولی طریق بهتر راه رفتن معتدل است.

در هر صورت جریان هروله و عریان کردن کتف مربوط به آن جریان است و هرگز دستوری دائمی نبوده.   شاهد این مدعا آن است که از جناب ابن عباس پرسیدند اینها می گویند پیامبر (صلی الله علیه و آله) امر فرموده اند که مردم به هنگان طواف هروله نمایند. گفت: هم دروغ می گویند و هم راست. پرسیدند چگونه هم دروغ می گویند و هم راست؟ جریان فوق را در مورد هروله و عریان نمودن کتف تعریف کرد و گفت: دفعات بعد که پیامبر به حج مشرف شدند چنین کاری نکردند و چنین دستوری صادر ننمودند.  "وسائل الشیعة، ج‏13، ص: 352"

 


حسین حیدریان | یکشنبه 91/9/19 6:7 عصر| نظرات

عذر تقصیر آوردن به درگاه دوست، گرچه همیشه قرین با سرافکندگی و شرم است ولی از آن جهت که به پابوس حضرت محبوب میروی و او را بارجعت خود شاد میکنی فرح بخش و شیرین میشود  .

مولایی از بازگشت و انابه عبدش خوشحال می شود که او را می خواهد. از فرارش غصه دار گشته و چشم به راه باز گشت او می ماند.

مولا به انتظار بازگشت عبدی می نشیند که او را می شناسد و یقین دارد که باز می گردد. اگر اطمینان به آمدنش نداشت چشم انتظارش نمیماند. نه تنها آرزوی آمدنش را به زبان نمی آورد بلکه نامش را از نیز صفحه دل محو می نمود.

افسوس که مولای  ما از قدر ناشناسی و بی مرامی منتظرانش گله ها دارد. ولی با امید، برای بازگشتمان دعا می کند.

در این میان باز هم سخن از جوان است. چراکه بیشترین یاران مهدی (عج) جوانان هستند. پس به هوش برای اجابت امر مولا...

رسول اعظم (ص) فرموده است: "إنَّ اللّه‏َ تَعالى یُحِبُّ الشّابَّ التّائِبَ." خداوند جوان توبه کار را دوست دارد. فرزند او، مهدی (عج) نیز همین را میخواهد: "وَ عَلَى‏ الشَّبَابِ‏ بِالْإِنَابَةِ وَ التَّوْبَة"و بر جوانان توفیق  توبه و انابه روزی کن...

جوان، امید دل فرزند زهراست.

گویا او نیز چشم انتظار بازگشت ماست.

عمریست که از حضور او جا ماندیم                                در غربت سرد خویش تنها ماندیم

او منتظر است تا که ما برگردیم                                        ماییم که در غیبت کبری ماندیم

دل نگران است ولی امیدوار و چشم انتظار باز آمدنمان. لذاست که در حق بهترین دوستانش اینچنین دعا می کند:

خدایا! جوانهای مرا باز گردان...

حسین (علیه السلام) نیز چشم به راه آمدن حُر بود. به محضر امام رسید. پشیمان. "فدایت شوم من همان کسی هستم که همراهت بودم و ازبازگشتت به وطن جلوگیری کردم...گمان نمیکردم که اینان با تو چنین کنند. به درگاه الهی توبه میکنم. آیا توبه من پذیرفته است؟ فرمود: آری خدا توبه ات را می پذیرد."

با آغوش باز او را پذیرفت تا جایی که حُر اذن میدان خواست. رفت و به شهادت رسید. امام خاک از چهره اش برگرفت و فرمود: "همچنان که مادرت نامیده، حُر و آزاد مردی، آزاد در دنیا و آخرت."

حال که می دانیم مولای ما چشم انتظار است، برگردیم.

اگر حسین (ع) یک حُر داشت بیاییم یک کاروان حُر برای فرزندش مهیا کنیم...

او منتظر است تا که ما برگردیم...



. "فَمَا یَحْبِسُنَا عَنْهُمْ‏ إِلَّا مَا یَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَکْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ‏" پس تنها چیزی که ما را از آنان (شیعیان) پوشیده می دارد، چیزهای ناخوشایندی است که از ایشان به مامی رسد و خوشایند ما نیست و از آنان انتظار نداریم... الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج‏2،ص 499

. امام على (علیه السّلام)؛ "أصحابُ المَهدیِّ شَبابٌ لا کُهولَ فیهِم إلّا مِثلُ کُحلِ العَینِ وَالمِلحِ فِی الزّادِ ، وأقَلُّ الزّادِ المِلحُ." یاران مهدى (عج) جوانند و پیران در میانشان نیستند مگر همانند سرمه چشم و (یا) نمک در ره توشه ، و کمترین چیز در توشه نمک است. الغیبه شیخ طوسی، ص: 476

. میزان الحکمة، ج 2، ص 1401

. مفاتیح الجنان به نقل از المصباح للکفعمی، ص:281

."جُعِلْتُ فِدَاکَ أَنَا صَاحِبُکَ الَّذِی حَبَسَکَ عَنِ الرُّجُوعِ وَ جَعْجَعَ بِکَ وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّ الْقَوْمَ یَبْلُغُونَ مِنْکَ مَا أَرَى وَ أَنَا تَائِبٌ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى فَهَلْ تَرَى لِی‏ مِنْ‏ تَوْبَةٍ فَقَالَ الْحُسَیْنُ ع نَعَمْ یَتُوبُ اللَّه‏ علیک." لهوف سید بن طاووس ص: 103

. " فَجَعَلَ یَمْسَحُ التُّرَابَ عَنْ وَجْهِهِ وَ یَقُولُ أَنْتَ الْحُرُّ کَمَا سَمَّتْکَ أُمُّکَ حُرّاً فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ." همان، ص104


حسین حیدریان | یکشنبه 91/9/12 11:0 صبح| نظرات


دیدم داره بارون میاد، به شاطر گفتم اول نون رو به این خانوم بدین. سه تا دونه بیشتر نمیخواست. نونها رو بر اندازی کرد و به شاطر گفت این سنگکاتون یخورده لاغر نیست؟ همون موقع شاطریکی از اون نونها رو برداشت و رو ترازوش گذاشت. وقتی دید وزنش کمه عذرخواهی کرد و به شاگردش گفت چونه ها رو سنگین تر بگیر.

وقتی اون خانوم رفت، شاطر سه چهار تا دیگه از اون نونها رو با ترازو کشید و متأسفانه هیچ کدومش...

بی شک هچ عمدی در کار نبود ولی چندتا نکته:

باید دقت بیشتری کرد تا خدای نکرده مصداق کم فروشی و بی انصافی در حق مردم نشیم. 

اون خانوم خیلی با ادب و احترام انتقادش رو گفت و جناب شاطر باشی هم با کمال ادب و تواضع پذیرفت و عذرخواهی کرد.

اینجور چیزا دیگه ربطی به تحریم و سوء مدیریت و کارشکنی نداره. خودمون انصاف داشته باشیم و تو کارامون بیشتر دقت کنیم. چرا که رسول امین صلی الله علیه و آله هم انصاف با مردم  رو ازحقیقتهای ایمان معرفی می فرمایند:

"یَا عَلِیُّ ثَلَاثٌ مِنْ حَقَائِقِ الْإِیمَانِ ... إِنْصَافُ‏ النَّاسِ‏ مِنْ‏ نَفْسِکَ‏..." یا علی! سه خصلت از حقیقتهای ایمان است:....انصاف داشتن با مردم... الخصال، ج‏1، ص:125


حسین حیدریان | دوشنبه 91/8/22 12:0 عصر| نظرات

امام زمان

غدیر

 

 

 

 

 

 

جمعیت انبوه، همه به گوش، پیامبر چه امر مهمی دارد که فرمان توقف صادر کرده است؟ بگویید آنان که رفته اند نیز برگردند! چه خبر است؟ سخنان حکیمانه اشرف خلق آغاز شد. پس از بیان مقدمات رسما جان خویش، امام علی (علیه السلام) را به عنوان برادر، وصی  و جانشین خود معرفی نموده و بانگ "مَنْ‏ کُنْتُ‏ مَوْلَاهُ‏ فَعَلِیٌّ مَوْلَاه‏" سر می دهد  .

ناگاه لحن سخنان شیرینش تغییر می کند. گویا امروز را برای تکرار مطلبی دیگر نیز غنیمت می داند  .

"مَعَاشِرَالنَّاسِ إِنِّی نَبِیٌّ وَ عَلِیٌّ وَصِیِّی"ای مردم! منم نبی خدا. علی را شناختید؟ علی وصی من است  .

و حال بدانید:

"أَلَا إِنَ‏ خَاتِمَ‏ الْأَئِمَّةِ مِنَّا الْقَائِمُ الْمَهْدِی‏" آخرین امام، قیام کننده به حق، مهدی نیز از ماست.

چه زیباست در اجتماع با شکوه جشن غدیر، خاتم الأَنبیاء در میان خطبه انتصاب اولین گوهر امامت، ناگاه به آمدن آخرینش نیز بشارت می دهد.نورٌ علی نور شد. بشارت در بشارت شد. مهدی نیز از ماست...

در فراز بعد به امر مهم دیگری که عالَم به انتظار تحققش نشسته است بشارت می دهد. به راستی دیده اید که خدای حکیم در قرآن مجیدش سه بار وعده نهایی به غلبه دین می دهد؟ "هُوَالَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ..." سوره توبه، آیه 33 اوکسى است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد،تا آن را برهمه آیین‏ها غالب گرداند.

پس چه شد؟ غلبه ای نمی بینیم. رسولش را فرستاد ولی دین غالب نشد. مگر وعده خدا حق نیست؟

اینجاست که این فراز از خطبه غدیر جان را بهجت می بخشد و دل را قرار می دهد.

"أَلَا إِنَّهُ الظَّاهِرُ عَلَى الدِّین‏" اوست که دین را بر همه عالم غالب می کند.

مهدی ما می آید و این وعده حق الهی را تاکنون نیز محقق نشده است به سر انجام می رساند...

همواره رسول خدا و ائمه معصومین (ع) در رابطه با اصل وجود و ظهور حضرت مهدی و برخی از جزئیات زندگی نورانیشبیاناتی ایراد فرموده اند. ایشان به هر مناسبتی به مردم بشارت داده و درباره غیبتش اعلان آماده باش کرده اند. یکی از جاهایی که وجود نازنین رسول اعظم به آن اشاره جدی فرموده اند که شاید کمی دور از انتظار و شگفت آور باشد روز غدیر است.


حسین حیدریان | جمعه 91/8/12 10:21 صبح| نظرات

 

مالک اشتر آقا

در روایات ما آمده است که رسول مهربانی ها همواره همگان را نسبت به حل مشکلات مسلمین ترغیب و تشویق نموده و هرگونه بی تفاوتی را خروج از اسلام قلمداد کرده اند. آنجا که فرمودند: "مَن اَصبَحَ وَ لَم یَهتَمَّ بِاُمورِ المُسلِمینَ فَلَیسَ بِمُسلِمٍ" علل الشرائع ، ص: 131 (هرکس سعی و تلاشش را صرف خدمت به مردم مسلمان ننماید مسلمان نیست).

مثل همیشه پیش قراولان این جهاد نیز شهدا بوده اند. آنها با جانشان که همه هستیشان بود به ندای او لبیک گفتند.

امروز نیز هر از چند گاهی شهدا خودی نشان می دهند تا حضورشان تلنگری باشد برای همه که "ما هستیم" جان در ره دوست دادیم و بر هوای نفس غالب شدیم.

روی سخن با سران محترم قواست!

حضرات آقایان که همه ریاست و فخر و توفیق خدمتتان از سر زلف آن شهداست. این جنجالها برای چیست؟ نمی بینید که استخانهایشان را پس از 30 سال آورده اند؟ گوشتان نشنید که باز به شما گفتند: "ما هستیم"؟ چشمانتان ندید؟ گفتید که راهشان را ادامه می دهید. چه شد؟ کو مرام شهید رجایی؟ چه شد صبر شهید بهشتی؟ کجا رفت تدبیر شهید مدرس؟

راستی قرار نبود که مالک اشتر علی شوید؟ امروز علی از شما راضی است؟ ندایش را نشنیدید؟ مظلومیتش را ندیدید؟ کجا رفت آن ادعاها؟ چطور شد آن شعارها؟ مگر نگفتید که مردم ولی نعمتند؟ اهتمام به امور مسلمینتان کجا رفت؟ کو مسلمانیتان؟ نشنیده اید سخن رسول را؟

مسلمانان میانمار را قتل عام می کنند‌، مناقشات سوریه و ترکیه جدی است، برخی از کشورهای مرتجع عرب سر سپرده دشمنان خدا شده اند، به راحتی به مقدساتمان و به جان امت اسلام؛ رسول امین اهانت می کنند، شبکه های ما را تحریم کرده اند، اوضاع اقصادی کشور بر مردم فشار آورده است، سال تولید ملی دارد فدا می شود، انتخابات حساس ریاست جمهوری در پیش است و ... .

ولی امر مسلمین از این جنجالها راضی نیست...

شما ادامه بدهید. تبارک الله. نامه بنویسید. جزاکم الله. مصاحبه کنید. وفقکم الله. طعنه بزنید. اید کم الله.

از خدا بترسیم و از شر هواها و وسوسه شیطان بدو پناه ببریم...


حسین حیدریان | یکشنبه 91/8/7 11:0 عصر| نظرات

یاد دارم که کربلا بودم
از غریبی چه ناله ها کردم
جسم جدم میان مقتل بود
با رقیه چه گریه ها کردم

یاد دارم که باب بیمارم
خون دل از عدوی کین می خورد
خواست جد من کند یاری
لیک ناگهان زمین می خورد

یاد دارم که بزم شرم یزید
خیزران آتشی بر این دل زد
من خودم با دو چشم خود دیدم
عمه سر را به چوب محمل زد

یاد دارم که در خرابه ی شام
بر دلم کوه عقده ها مانده
آمدم من مدینه اما وای
عمه‌ی من رقیه جا مانده

 


حسین حیدریان | سه شنبه 91/8/2 4:1 عصر| نظرات

رسول امین و یاران امام زمان

از زیبایی های مباحث مهدویت آن است که در مورد بسیاری از شاخه های این موضوع از زبان اهل بیت (علیهم السلام) از جمله رسول امین (صلی الله علیه و آله) روایات گهرباری در دست ماست.

پیامبر مهربانی ها می فرمایند: طُوبَى لِمَنْ أَدْرَکَ قَائِمَ أَهْلِ بَیْتِی وَ هُوَ یَأْتَمُّ بِهِ فِی غَیْبَتِهِ قَبْلَ قِیَامِهِ وَ یَتَوَلَّى أَوْلِیَاءَهُ وَ یُعَادِی أَعْدَاءَهُ ذَلِکَ مِنْ رُفَقَائِی وَ ذَوِی مَوَدَّتِی وَ أَکْرَمُ أُمَّتِی عَلَیَّ یَوْمَ الْقِیَامَ

خوشا به حال آنان که قائم خاندانم را دریابند در حالی که به هنگام غیبت، پیش از بپاخاستن او حضرتش را امام خود بدانند، و با دوستانش دوستی و با دشمنانش دشمنی کرده باشند. ایشان از همدمان و دوستان و گرامی ترین افراد امتم در نزد من به روز رستاخیز خواهند بود.

نکات زیر از جمله میوه های شیرین این حدیث است:

1.     گویا رسول امین نیز به یاران مهدیش غبطه میخورد.

2.    یاران مهدی پیش از ظهورش به او اقتدا کرده اند.

3.    یاران مهدی دوستان او را نیز دوست دارند.

4.    بیزاری از دشمنان مهدی شاخصه مهم انتظار یاران اوست.

5.    مزد یاری مهدی، همدمی و مصاحبت با رسول امین است.

6.    آنان که حق مودت و دوستی مهدی را مراعات کنند، خود مشمول مودت رسول امین اند.

7.    عزیزترین و گرامی ترین امت افراد امت رسول امین، یاران مهدی اند.


حسین حیدریان | جمعه 91/7/28 11:15 عصر| نظرات
<   <<   6   7   8      >
چاپ این صفحه طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ
این وبلاگ عرصه ای است برای دفاع از رسول امین الهی و طنین انداختن نام زیبایش در گوش عالم.
چه واژه زیباییست نام «محمد»
لینک های مفید

امکانات وب


بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 22
کل بازدیدها: 135777
Google

در این وبلاگ
در کل اینترنت