|
رسول امین 
| ||
|
می گفت طرف بازجو بوده و قرار شده که از اون خانومه بازجویی کنه. چی؟ طرف کیه؟ اون خانوم کیه؟ ول کن بابا. داستانو گوش کن. یه کوچولو بگو. باشه. خانومه رو تو یه خونه تیمی از منافقین دستگیر کرده بودند. حالا خوب شد؟ گاهی اوقات بازجو (همون طرفه رو میگم) و سرکار منافق علّیه همراه با یه خانوم دیگه برا شناسایی خونه های تیمی منافقین می رفتند گشت زنی. یه وقت اون خانومه بر گشته بود گفته بود بابا منو دیگه با اینا نفرستین. اصلا انگار نه انگار اینا بازجو و متهمند... بالاخره با هم ازدواج کردند و اتفاقا خداوکیلی چقدر هم به هم میومدند. کُفو به تمام معنا. هم عروس خانوم و آقا داماد وطن فروش و منافق، هم خونوادشون از اون منافقا و وطن فروشا و لامذهبای درجه یک... نکته انحرافی!!! بی خیال این حرفا. این یه نکته انحرافی بود. چیکار داری کدوم انحرافی. می خواستم اینو بگم که بَر و بچه های مجرد خوب باید دقت کنند ببینند عاشق کی میشن. یه عمر زندگیه. شوخی نیست. دین و دنیای آدم تو انتخاب همسر میتونه کن فیکون بشه. گوشی موبایل نیست که بشه عوضش کرد. جدی میگم. اصلا گاهی سرنوشت یه رئیس میتونه بخاطر ازدواج اشتباه یکی دیگه عوض بشه. بعدشم رفیق ناباب و یار بد بدتر بُود از مار بد... . داداش جون خوب ببین چه دختر خانومی رو برای همسری و مادری بچه هات انتخاب می کنی. آبجی خانوم ببین به چه کسی به عنوان شریک زندگی و همسر آیندت بله می گی. نگی نگفتیا... خوشبخت بشی الهی... حسین حیدریان | جمعه 92/2/6 4:18 عصر|
نظرات
|
درباره وبلاگ  چه واژه زیباییست نام «محمد» | |
